{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
به هم می رسیم ۳ نفر می شیم من و تو و شادی از هم دور می شیم ۴ نفر می شیم تو و تنهایی ، من و خاطره
هیس حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام بگو کسی حرفی نزند بگذار لحظه ای آرام بگیرم
بارانِ سربی می شود وقتی نیستی می ریزد بر سرم خاطراتت
هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی
نوار قلب خاطرات من پر از خط های صافی ست که بی نام تو جان ندارند
دارم برگ می کشم اما نه سیگار برگ ! برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده تا قبل از سیل برگرد … سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را
جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا … تو خاطره ساز و من خاطره باز !
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته ! خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …
گاه خاطرات خنده دار ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند هم اشکت را در می آورند !
چه یکی باشد چه صدتا خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد … خاطرات را میگویم !
ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
خاطرات تو همانند دکتریست که من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم ! جالب اینجاست که من هر روز مریضم و دکتر هم تسکین بلند مدّت نمیفهمد
اینقدر خیره میشدند به لحظه های شیرینمان که اینـــک فقط خاطره های خوش عذابم میدهد ولی من که به شوریِ چشم اعتقاد نداشتم
طوری خاطره بسازید که بعد از شما هم بتواند زندگی کند …
به هم می رسیم ۳ نفر می شیم من و تو و شادی از هم دور می شیم ۴ نفر می شیم تو و تنهایی ، من و خاطره
هیس حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام بگو کسی حرفی نزند بگذار لحظه ای آرام بگیرم
بارانِ سربی می شود وقتی نیستی می ریزد بر سرم خاطراتت
هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی
نوار قلب خاطرات من پر از خط های صافی ست که بی نام تو جان ندارند
دارم برگ می کشم اما نه سیگار برگ ! برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده تا قبل از سیل برگرد … سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را
جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا … تو خاطره ساز و من خاطره باز !
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته ! خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …
گاه خاطرات خنده دار ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند هم اشکت را در می آورند !
چه یکی باشد چه صدتا خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد … خاطرات را میگویم !
ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
خاطرات تو همانند دکتریست که من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم ! جالب اینجاست که من هر روز مریضم و دکتر هم تسکین بلند مدّت نمیفهمد
اینقدر خیره میشدند به لحظه های شیرینمان که اینـــک فقط خاطره های خوش عذابم میدهد ولی من که به شوریِ چشم اعتقاد نداشتم
طوری خاطره بسازید که بعد از شما هم بتواند زندگی کند …
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}